من مریضم ...

ساخت وبلاگ

امکانات وب

دیروز صبح وقتی با گوشی داغونم پیام ADLIRAN رو دیدم و برای وکیل فورواردش کردم فکر نمی کردم قاضی به نفع من رای نداده و محتوای پیام خبر ثبت اعتراض وکیل به حکم دادگاه بوده . آقای وکیل زنگ زد و گفت چنین شده و امیدوارم در اعتراض فرجی بشه . و من که پنج سال برای این حکم منتظر بودم انگار نابود شدم .

گوشی داغونم رو پرت کردم و هوار هوار و گریه و داد و بیداد ... تا شب ویران ویران بودم ... ویران به معنای واقعی ...

و طبق معمول یک سال گذشته که هر وقت عصبانی هستم یقه ی یک نفررو میگیرم باز همین کارو کردم و اون یک نفر اول سرم داد و بیداد کرد ولی بعد مسایل خودش رو فراموش کرد و شد آغوش ، شد پناه ، شد همدرد ، همراز ، مسکن ...

می نویسم که یادم بمونه وقتی داد زد گفت زنگ نزن ... پیام دادم که دارم می زنم بیرون ، توو پارکم ، بیا لطفا ... و اون با همه عصبانیتش خودشو رسوند ...

همونجا زنگ زد به رفیقش و سپرد امروز با دوست وکیل و دادستان و هر کی که میشناسه تماس بگیره و برای درد من چاره پیدا کنه ...

یادم بمونه تا صبح پیشم موند که خواب به چشمم بیاد و موقع رفتن :

+ الان بهتری ؟

- اوهوم

+ خداروشکر . دیگه نیا توو تراس ... از همین جا خداحافظ ...

پ.ن : گوشیم سوخته کلا به پشمک نمی ارزه ، یه گوشی ساده با صفحه نیمه سوخته دستمه فعلا !

+ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم دی ۱۴۰۱ ساعت 7:21 توسط نرگس  | 

از جنس تنهایی...
ما را در سایت از جنس تنهایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : az-jense-tanhaee بازدید : 70 تاريخ : پنجشنبه 15 دی 1401 ساعت: 12:00